1-     چرا پسر من؟

شیرخواره بود که پدرش عبدالله علیپور از دنیا رفت. مادرش سیده رقیه با سختی معیشت روستائیان دهه چهل ایران، فرزندش، حسن را بزرگ کرد. حسن به خوشرویی، نجابت و سر به زیر بودن در روستا اشتهار داشت. وقتی به سن خدمت سربازی رسید، اهالی روستا طوماری را امضا کردند مبنی بر اینکه او تنها پسر مادرش و کفیل اوست و از اداره وظیفه عمومی درخواست کرده بودند که او یا معاف شود و یا لااقل در پشت جبهه و در شهرهای نزدیک به خدمت سربازی بپردازد. اما تقدیر سرنوشت دیگری را برای او رقم زد و او به جبهه اعزام شد و در تاریخ 30/5/1366 در سن 22 سالگی(تاریخ تولد او 30/6/1344 بود) به شهادت رسید. وقتی جنازه را به شهرستان آمل آوردند، اهالی روستای هارون کلا آمل ـ روستای زادگاه مادرش ـ خواهان دفن شهید در آنجا بودند، اهالی روستای ترا خواهان دفن او در روستای ترا در کنار قبر پدرش بودند، روستاهای دیگری که برادران وخواهران اش در آنجا ساکن بودند تمایل داشتند جنازه شهید را در آنجا دفن کنند. مرحوم حجت الاسلام والمسلمین شیخ زین العابدین حبیبی[1] در مراسم گرامیداشت او به نکته ی نغزی اشاره کرد و آن اینکه «اگر جنازه ما ـ مرده‌های عادی ـ باشد که کسی بر سر آن دعوا ندارد همه می‌خواهند شرف شهادت را برای خود نگهدارند و عطر شهادت در فضای روستای آنان بپیچد.» سرانجام برای آنکه همه ی اقوام منسوب به شهید از فیض زیارت مزار ایشان بهره ببرند پیکر پاک او در گلزار شهدای امامزاده ابراهیم (ع) آمل دفن کرده‌اند.

مادر شهید حسن علیپور، سیده رقیه را می‌گویم، روزی در گلزار شهدای ترا (در حالی که مجروح شده بودم و عصا به دست داشتم) به من گفت دیدی که بر سر پسرم چه آمد؟ گفتم او برگزیده خدا شد.فرمود: آخر چرا پسر من؟ با تمام اعتقاد گفتم: «چون شیر پاک خورده بود و در سر سفره حلال بزرگ شد. چنین کسانی لیاقت شهادت را دارند.» سکوت رضایت‌آمیزی ناشی از سکینه الهی بر قلب مادری که با شیره جان پسرش را پرورش داده بود را حس کردم. به رسم مألوف جبهه‌ها باید گفت خداوند گلچین است. خریداری است که هرچیز و هرکس را نمی خرد. خداوند مشتری جان «حسن» بود و او را به سوی خود برد. روحش شاد.

 



[1]. مرحوم حبیبی فردی عالم و متقی از روستای ترا و از هم مباحثه‌ای ها و هم شاگردی های آیت الله جوادی آملی بود. آیت الله حسن‌زاده از ایشان و پدرش، آیت‌الله آقاشیخ روح الله حبیبی، از زهّاد منطقه، دردیدار با برخی از اهالی امیری بسیار به نیکی یاد می‌کردند. آیت‌الله جوادی آملی نیز در سال 1363 در دیدار با اخوی بنده، از فضل و فضیلت ایشان سخن می‌گفتند.